بـیــم ( غـزل )

از دشمنان بیمی نبود از دوست باید باک داشت
از ظاهر خوش‌چهره‌ای که باطن ترسـناک داشت

بـاکی نبـود از دغـدغـه‌منـد بودن مـیهـن شـناس
از آن خیانتـکار بترس قصد فروش خاک داشت

بی‌پرده‌گوی رُک زبان ؛ آشکار و بی‌لـفافـه گفت :
از خودپـرستانی بتـرس بس ادعـای پاک داشت

هر تکـیه‌گاه شـایـستـۀ پشتـگرمـی و تکـیه نبـود
زان سایـۀ دیـوار بتـرس زیر لایـۀ نمـناک داشت

پروانه‌نیست و جیب‌بُرست دورِتو میگردد مدام
امروز جیبت را بدوز ، فردا نگویی چاک داشت!

حرمت‌نداردچسب‌خاص‌آندم‌شکست ، پیوند داد
رحمی و دلـسوزی نـبایستی که بر هـتّاک داشت

بـر روی سـوهـان یـقیـن تـردیـد را صـیقـل بــده
گـردد زدایـش حـافظـه انـدیشـۀ شـکّاک داشـت

گیتی بزنـگاه و زمان دام و شکارچی سرنـوشت
روزی شدی صیدوشکار ای‌عمر نباید باک‌ داشت

#بیم
#یزدان_ماماهانی
#سـرایـش۲۹_۲_۱۴۰۲
_🎼🎸گیـــتار بـی‌تــــار🎸🎼_
دیدگاه ها (۰)

اتـصـالـی ( دلـربـاعـی )

هـسـت و نـیسـت ( غـزل )

جـنبـش ( غـزل )

جـایـگاه ( غـزل )

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط